این نفرین تقدیم به اون کسی که دلم رو بد جوری زیر پا گذاشت ...!
خدا کنه که حسرت خوشی به قلبت بمونه
یه بی وفا مثل خودت ریشه هاتو بخشکونه
یکی باشه که هر نفس آتیش به جونت بزنه
بهت خیانت بکنه
زخم زبونت بزنه
کاشکی اونم بدونه که
خوبی بهت نیومده
این همه خوبی
آخرش
چی به سر من اومده؟!
پشت سرت هرجا بری
نفرین من به راحته
به اون چشم دربه درت
به اون دل سیاهته
به اون دل سیاهته
همین قدم که خواستمت
از سرتم زیادیه
فکر نکنی تو قلب من
یه لحظه از تو یادیه
خیال نکن به یادتم
بدون که مردی تو دلم
خودت میدونی جای عشق
نفرتو کاشتی تو دلم
واسه همیشه از دلم
دیگه میذارمت کنار
تموم بی وفائیات
از تو بمونه یادگار
حالا که میری یه نظرم
پشت سرت رو هم ببین
ببین که تنها نمی شم
تنها تو باختی نازنین
تنها تو باختی نازنین
الهی هرکی که رسید
پا روی قلبت بذاره
هرچی که با من میکنی
یه روز به روزت بیاره
آهای رفیق نیمه راه
آی تو که تنهایی میری
فقط یه نفرین میکنم
تو اوج غربت بمیری
وقتی او آمد ...
وقتي او آمد درهاي قلبم را به رويش گشودم
و همچون کودکي بي ريا و به دور از تزوير با آغوشي باز پذيرايش شدم
غريبه اي را که فرسنگ ها از من دور بود.
او قدم به دنيايم گذاشت اما با سنگدلي شاخه هاي درخت زندگي ام را شکست
بي آنکه حتي از نگاه مهربان باغبان شرم کند.
پروردگار مهربانم از آسمان نيلگونش نظاره گر بي وفايي هايش بود
و صداي شکسته شدن شاخه هايم را مي شنيد.
اما من و باغبان با محبتم حتي آفتاب و آب چشمه را به روي نا مهرباني هايش
نبستيم.
به اين اميد که هم رنگمان شود.
اما او از جنس ما نبود.
او همچون گردباد وزيد
شاخه هايم را شکست و شکوفه هايم را پراکند.
به اميد آنکه از ما فراتر رود.اما...
مثل همه طوفانها مثل همه گردبادهاي تلخ آمد.
تلخي کرد و رفت.
زمستان بود و من صداي قدم هايش را به روي برگهاي خشک
که دورتر و دورتر مي شد شنيدم.
او رفت.حالا من و همه نهال ها و بوته ها به اميد بهاري ديگر
مثل بهاران سال گذشته بار ديگر به اميد شکفتن دوباره
به انتظار نشسته ايم...
اما نه با او...
روزي تمام احساسات آدمي گرد هم جمع مي شن و غايم موشک بازي ميکنن